۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۶

جام تجلیش که بناگاه میدهند
می دان یقین که بر دل آگاه میدهند

صدر جنان و دولت دنیا و دین مجو
برآستان فقر گرت راه میدهند

در ملک عشق همچو گدایان در مباش
کین سلطنت همیشه چو با شاه میدهند

تا هست هستیت بوصالش کجا رسی
چون نیست می شوی رهت آنگاه میدهند

حیوان صفت ز بهر علف هر طرف مرو
تا عارفانه منزلت و جاه میدهند

هر شربتی که صحت دین تواندروست
تلخ است و ناگوار و باکراه میدهند

بیخود براه او چو اسیری اگر روی
بی شک مراد تو همه دلخواه میدهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.