هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و عشق به معشوق سخن میگوید. او از غم و اندوه ناشی از دوری معشوق شکایت میکند و از طبیب (معشوق) میخواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از مستی عشق و زیباییهای معشوق سخن میگوید و جهان را پر از زیور و زینت میبیند. در نهایت، او از شاهد و شراب به عنوان نمادهایی از عشق و مستی یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند شراب و مستی نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فرهنگ دارد.
شمارهٔ ۲۵۴
بی شادی وصال تو دل را کجا قرار
ناید غم فراق تو ای دوست در شمار
فریاد جان دلشدگان ای صبا برس
از روی دوست برفکن این زلف تابدار
صحت پذیر نیست دل خسته، ای طبیب
در هر نفس اگر نکنی سوی من گذار
بخشید جان نو بتن مرده در نفس
هر شربتی که داد لب لعل آبدار
مست مدام عشق توام ساقیا بده
پیوسته جام باده از آن چشم پر خمار
چشمم چو باز شد دو جهان پرزیار بود
نام و نشان غیر ندیدم درین دیار
خورشید روی دوست ز ذرات چون بتافت
هر ذره چو ماه شد از مهر روی یار
چون در میان جان و دلم بوده مقیم
ای سرو ناز از چه زما میکنی کنار
گر شاهد و شراب اسیری طلب کنی
سر ز آستان پیر خرابات برمدار
ناید غم فراق تو ای دوست در شمار
فریاد جان دلشدگان ای صبا برس
از روی دوست برفکن این زلف تابدار
صحت پذیر نیست دل خسته، ای طبیب
در هر نفس اگر نکنی سوی من گذار
بخشید جان نو بتن مرده در نفس
هر شربتی که داد لب لعل آبدار
مست مدام عشق توام ساقیا بده
پیوسته جام باده از آن چشم پر خمار
چشمم چو باز شد دو جهان پرزیار بود
نام و نشان غیر ندیدم درین دیار
خورشید روی دوست ز ذرات چون بتافت
هر ذره چو ماه شد از مهر روی یار
چون در میان جان و دلم بوده مقیم
ای سرو ناز از چه زما میکنی کنار
گر شاهد و شراب اسیری طلب کنی
سر ز آستان پیر خرابات برمدار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.