۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۱

ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق نور
وی ز سبحات جلالت هرکجا شرست و شور

هرکه عکس روی تو بیند ز مرآت جهان
در حقیقت از همه عالم بود او را حضور

وای بر جانی که باشد از فراقت غمزده
خوش دلی کور است از وصل تو شادی و سرور

والهان حسن رخسار تو فارغ گشته اند
از نعیم و عزت دنیا و از فردوس و حور

در فراقت مبتلاشد هرکه نگذشت از خودی
ره بوصل تو کسی یابد که کرد از خود عبور

نیست تنها بیقرار از شوق تو جان و دلم
هست ذرات جهان از مهر رویت ناصبور

در جمال نوربخش او اسیری گشته است
آنچنان حیران که از هر دو جهان دارد نفور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.