هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به جستجوی حقیقت و عشق الهی در جهان میپردازد. شاعر از رخساره یار نهانی سخن میگوید که در همه ذرات جهان نمایان است اما از دید اغیار پنهان. او از عشق به حسن الهی، گذر از مراتب عرفانی و رسیدن به انسان کامل سخن میگوید. متن با مفاهیمی مانند آینه حقیقت، پردههای پندار و دریای معانی، سفر روحانی سالک را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی برای خوانندگان جوانتر ممکن است دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۶۲
بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن یار نهانی
در پرده ما و تو نهانست رخ یار در عین عیانی
چون شاهد حسن رخ او جلوه گری کرد در صورت و معنی
بنمود عیان بر رخ او پرده اغیار بر شکل جهانی
در آینه رخساره خود کرد نظاره صد نام و نشان دید
بی آینه شد پرده آن حسن دگر بار بی نام و نشانی
در کسوت عقل آمد و صد پرده برانگیخت از حجت و برهان
شد عشق جهان سوز و ندارد به جهان کار جز پرده درانی
بر جمله مراتب گذری کرد و درآمد در کسوت انسان
وا یافت درین مرتبه آخر بت عیار آن گنج نهانی
چون دید در آئینه رخساره خوبان حسن رخ خود را
شد عاشق حسن خود و میجست بصد زار یاری که تو دانی
در هیأت مجنون بجهان نام برآورد دیوانه و عاشق
در صورت لیلی کند اسمی دگر اظهار معشوقه جانی
خواهی که نماید بتو آن فتنه دوران رخساره چون ماه
بردار ز خود عاقبت این پرده پندار گر زانکه توانی
در قطره نهان بود ز بود تو اسیری دریای حقیقت
چون بود اسیری ز میان رفت بیکبار شد بحر معانی
در پرده ما و تو نهانست رخ یار در عین عیانی
چون شاهد حسن رخ او جلوه گری کرد در صورت و معنی
بنمود عیان بر رخ او پرده اغیار بر شکل جهانی
در آینه رخساره خود کرد نظاره صد نام و نشان دید
بی آینه شد پرده آن حسن دگر بار بی نام و نشانی
در کسوت عقل آمد و صد پرده برانگیخت از حجت و برهان
شد عشق جهان سوز و ندارد به جهان کار جز پرده درانی
بر جمله مراتب گذری کرد و درآمد در کسوت انسان
وا یافت درین مرتبه آخر بت عیار آن گنج نهانی
چون دید در آئینه رخساره خوبان حسن رخ خود را
شد عاشق حسن خود و میجست بصد زار یاری که تو دانی
در هیأت مجنون بجهان نام برآورد دیوانه و عاشق
در صورت لیلی کند اسمی دگر اظهار معشوقه جانی
خواهی که نماید بتو آن فتنه دوران رخساره چون ماه
بردار ز خود عاقبت این پرده پندار گر زانکه توانی
در قطره نهان بود ز بود تو اسیری دریای حقیقت
چون بود اسیری ز میان رفت بیکبار شد بحر معانی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مستزاد
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.