۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۰

دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ
مجروح عشق را ز دو عالم بود فراغ

عارف چو راه یافت بخلوتگه شهود
شد پیش او جهان همه گلزار و باغ وراغ

با آن قد چو طوبی و رخسار چون بهشت
دارم فراغت از گل و سرو و ز کشت و باغ

مستم مدام و نیست ز هشیاریم خبر
بازم بعشوه چشم تو میگیردم ایاغ

در راه جست و جوی بدم تا که یافتم
از ترک مست خویش ز هر ذره سراغ

بشنو نوای بلبل جان از گل وصال
از گلشن دلت چو برون شد کلاغ و زاغ

با زاهدان مگوی اسیری ز سر عشق
شکر مناسب است بطوطی نه با کلاغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.