هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و فراق معشوق مینالد. او از تأثیر عمیق عشق بر دل و جان خود سخن میگوید و از بیقراری و بیتابی خود در فراق یار میگوید. شاعر خود را غریب و بیکس توصیف میکند و از بیرحمی دنیا شکایت دارد. او در نهایت اعلام میکند که در اقلیم عشق، توانایی حل همه مشکلات را دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۳۷۵
بیا ای مرهم درد درونم
ببین تا در غم عشق تو چونم
غم عشق تو برد از من دل و دین
بدست عشق تو زینسان زبونم
چو هر دم حسن رویت می فزاید
از آن هر لحظه در عشقت زبونم
ز شوق حسن روی جانفزایت
روانست از دو دیده جوی خونم
ز مهر آن جمال عالو افروز
بسان ذره بی صبر و سکونم
غریب و بی کس و بی یار و همدم
ز بی رحمی این گردون دونم
برون پرده در پندار مانده
نکردی واقف از سر درونم
درون گنبد نه چرخ گردون
مجو ما را کزین جمله برونم
کنم حل همه مشکل اسیری
چو در اقلیم عشقش ذوفنونم
ببین تا در غم عشق تو چونم
غم عشق تو برد از من دل و دین
بدست عشق تو زینسان زبونم
چو هر دم حسن رویت می فزاید
از آن هر لحظه در عشقت زبونم
ز شوق حسن روی جانفزایت
روانست از دو دیده جوی خونم
ز مهر آن جمال عالو افروز
بسان ذره بی صبر و سکونم
غریب و بی کس و بی یار و همدم
ز بی رحمی این گردون دونم
برون پرده در پندار مانده
نکردی واقف از سر درونم
درون گنبد نه چرخ گردون
مجو ما را کزین جمله برونم
کنم حل همه مشکل اسیری
چو در اقلیم عشقش ذوفنونم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.