هوش مصنوعی: این متن عرفانی به بیان حضور و تجلی معشوق (خداوند) در همه ذرات جهان می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که یار (معشوق حقیقی) در همه چیز نمایان است، اما به دلیل ظهور فراگیر، پنهان به نظر می‌رسد. هر عاشق بسته به درک خود، نشانه‌ای متفاوت از معشوق می‌بیند. جهان و تمام پدیده‌ها تنها نمودی از وجود او هستند و حقیقتی جز او وجود ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۱۳

پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان
از بس که ظاهرست نماید چنین نهان

آن یار بی نشان چو بخود کرد جلوه
در عرصه ظهور نمود این همه نشان

معشوق هر زمان چو بحسن دگر نمود
هر عاشقی نشان دگر میدهد نشان

حقا که نیست در دو جهان غیریار کس
عین العیان بجو که عیانست در عیان

یار است هرچه هست و جهان جز نمود نیست
بود و نمود هر چه بود اوست، کو جهان؟

خورشید روی دوست ز هر ذره رو نمود
مرآت حسن اوست اگر کون و گر مکان

در عاشقی چو کرد اسیری ز سرقدم
در کاینات عشق از آن گشت داستان
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.