۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۵

آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان
چون روی خوبش از همه رو دیده ام عیان

جان مگو نهان بجهان شد جمال او
زیرا که روی دوست عیانست از جهان

وحدت بنقش و صورت کثرت ظهور یافت
یک ذات بیش نیست چه پیدا و چه نهان

پیدا بنقش جمله عالم نمود یار
از غیر او نه نام توان یافت نه نشان

نقش دویی نمود ولی جز یکی نبود
این اختلاف صورت و معنی جسم و جان

حسنش بشکل هر دو جهان چون که جلوه کرد
عالم نمود ورنه چه کون و کجا مکان

جایی رسید جان اسیری براه عشق
کانجا نه نام کشف و عیان بود و نه نشان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.