۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۶

چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان
شد واله رویت ز همه رو دل حیران

در آینه جان بتوان دید کماهی
هر حسن و جمالی که نماید رخ جانان

در پرده اغیار رخ یار نهان شد
گر اهل عیانی بنماید بتو آسان

در کفر بود خلق و بایمان نبرد پی
گر دور نسازی ز رخت زلف پریشان

هرجای ز حسن تو نشان هست ولیکن
بنمود جمالت همه در صورت انسان

زاهداگرت دیده چو صاحب نظران هست
آیات جمالش ز همه صفحه روان خوان

بی پا و سر آمد بره عشق اسیری
عشاق ترانیست درین ره سروسامان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.