۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۷

از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عیان
ای شاهد رویت نهان در پرده کون و مکان

از پرده گر نایی برون، بنمای روی لاله گون
کی کم شود سوز درون، ای سروقد دلستان

زآئینه روی نکو، عکس رخت بنمود رو
بینم جمال روی تو تابان ز روی نیکوان

هان ای طبیب عاشقان دلخسته ایم و ناتوان
بهر دوا ای جان جان می آی پیش خستگان

چون یار بنماید جمال، جان مرا نبود مجال
تا که کند او عرض حال در پیش آن جان جهان

بهر خدا ای تندخو با چشم جادویت بگو
کای ترک مست فتنه جو کم کن جفا با عاشقان

در پیچ زلف پرشکن جان اسیری کن وطن
تا وارهانی بی سخن خود را زقید این و آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.