۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۸

معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه
زین قدر بگذرد سرعاشق زمهر و ماه

گر ره بوصل دوست طلب میکند خرد
گو راه عشق رو که بود عشق شاه راه

حسن تو از مجالی ذرات جلوه کرد
لیکن چو ماجمال ترانیست جلوه گاه

گر یک نظر ز دیده شود ابرویت نهان
از دود آه و ناله جهان را کنم سیاه

عاقل اگر بعقل کند التجا ولی
ما عاشقیم و عشق تو مارا بود پناه

با تیغ غمزه چشم تو چون ترک فتنه جو
دایم بقصد خون جهان بود بیگناه

باآنکه بی خبر ز اسیران عشق بود
هم بیش و کم بحال اسیری کند نگاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.