۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۹

اگر در بحر عرفان غرقه گردی
بنزد عارفان مردانه مردی

چو پروانه به پیش شمع رویش
اگر جانباز باشی اهل دردی

رسی در ملک وصلش گربرآری
ز درد هجر از دل آه سردی

نشینی در بر معشوق شادان
طریق عاشقی چون در نوردی

برون آری سراز جیب بقایش
بدریای فنا چون غوطه خوردی

ز چشمش فتنه در عالم عیان شد
که در هر گوشه می بینم نبردی

ز گلزار جمال روی یارم
اسیری حسن خوبان هست وردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.