هوش مصنوعی: این متن عرفانی به جستجوی یار و معشوق در درون خود و جهان می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که یار در دل ساکن است و نیازی به جستجوی بیرونی نیست. او از درد فراق می‌نالد اما در عین حال اذعان می‌کند که وصال معشوق در درون خودش است. متن بر اهمیت عشق و شهود درونی تأکید دارد و عقل و زهد ظاهری را ناکافی می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از اصطلاحات تخصصی عرفانی و نیاز به پیشینه‌ای از ادبیات کلاسیک فارسی برای درک بهتر متن ضروری است.

شمارهٔ ۹

یار در جانست و جان جویان که آن جانان کجاست
دل بدلبر همدم و پرسان ز جان کان جان کجاست

ای دل غافل چه مینالی ز درد فرقتش
من چو در عین وصالم آخر این هجران کجاست

می نماید عکس رخسارش ز مرآت جهان
حسن او پیداست از عالم بگو پنهان کجاست

یار در دل ساکن است ای جان چرا سرگشته ای
هر طرف جویی خبر کان منزل جانان کجاست

گشت پیدا حسن جانان در لباس جان و تن
دیده بینا کجا و صاحب عرفان کجاست

یار نزدیکست و ره نزدیک و تو افتاده دور
سالک ره را بگو کان راه بی پایان کجاست

درد عاشق را دوا جز دیدن معشوق نیست
سوز عشقش را جز این مرهم دگر درمان کجاست

من که رند و عاشقم نه زاهد پرهیزگار
از لقای دوست مستم زهد سرگردان کجاست

گر نوا خواهی ز وصلش در ره عشاق رو
راه تو عشقست اسیری عقل بی سامان کجاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.