هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر از اشک‌هایش می‌گوید که رازهایش را فاش می‌کنند و از ناله‌های جانسوزی سخن می‌گوید که در دل نگه داشته است. او از عشق به معشوق و رنج‌های شب‌های بی‌خوابی می‌نالد و در نهایت، از جنون عشق و ناتوانی عقل در کنترل دل عاشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹

اشک چو پرده میدرد، خلوتیان راز را
چند به دل فرو خورم، ناله ی جان گداز را

هر سحری ز خون دل، آب زنم به راه تو
رفته به دامن مژه، سجده گه نیاز را

دیده شب نخفته را، وصف دو زلف او مکن
با دل پاسبان مگو، حال شب دراز را

می طلبم به آرزو، صحبت عافیت، ولی
تهمت عقل چون نهم، این دل عشق باز را؟

شاهی از این سرود غم، طرز جنون گرفت دل
رخصت گفتگو مده، طبع سخن طراز را
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.