هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دل‌بستگی عمیق شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند چشمان خمار و زلف تابدارش، یاد می‌کند و بیان می‌دارد که هیچ جای دلش از یاد معشوق خالی نیست. او همچنین از رنج‌های عشق و نبود معشوق شکایت کرده و به دلداده‌ها توصیه می‌کند که اراده‌شان را به دست دوست بسپارند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و گاه غمگین است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به دانش ادبی پایه دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۳۵

کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیست
کدام فتنه که در زلف تابدار تو نیست

درون سینه ز داغ کهن نشان جستم
بهیچ گوشه ندیدم که یادگار تو نیست

بعشوه مرغ چمن را فریب ده ای گل
در این قفس که منم بوی نوبهار تو نیست

بیاد لعل بتان از سرشک خون ای دل
چه آرزوست که امروز در کنار تو نیست

دلا عنان ارادت بدست دوست سپار
در این مقام چو کاری باختیار تو نیست

هوای عشق چو کردی دلا ز روز نخست
هزار بار بگفتم: مکن که کار تو نیست

اگر چه در ره عشق تو خاک شد شاهی
هنوز بر دل آزرده اش غبار تو نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.