۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

مرا گر با تو روی همدمی نیست
گدایان را به سلطان محرمی نیست

ز عشقم درد و غم در دل بسی هست
به اقبال توام زینها کمی نیست

پری را ماند آن مه در لطافت
رقیبش نیز چندان آدمی نیست

کسی را گلبن امید نشکفت
در این بستان که بوی خرمی نیست

خط جانان بکین برخاست، شاهی
به غم بنشین، که جای بیغمی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.