هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناکام و جفای معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که دنیا بدون معشوق برایش بی‌معناست و حتی طبیعت نیز بدون حضور معشوق، زیبایی و جذابیت خود را از دست داده است. در نهایت، شاعر به ناکامی خود در عشق اشاره می‌کند و احساس می‌کند که در برابر معشوق، هیچ آبرویی برایش باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، موضوع ناکامی و اندوه می‌تواند برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۹

صبا تا ز زلف تو بویی نداشت
دلم در جهان آرزویی نداشت

جهان هرگز از نازنینان چو تو
جفاپیشه تندخویی نداشت

بهار آمد و هیچ بلبل نماند
که پیش گُلی گفتگویی نداشت

دلم کز جفای کسی خسته بود
سرِ سبزه و طرفِ جویی نداشت

به ناکام شاهی برفت از درت
که پیش تو هیچ آبرویی نداشت
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.