هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که بیانگر درد دوری از معشوق و بیقراری دل بدون اوست. شاعر از بیتوجهی معشوق شکایت کرده و تأکید میکند که عشق واقعی نیازمند فداکاری و دردکشیدن است. همچنین، اشارهای به رابطهٔ سلطان و درویش دارد و بیان میکند که عشق ورای منطق و مصلحتاندیشی است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و عاطفی است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و رابطهٔ سلطان و درویش ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۴۸
باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد
بیمار تو از جان رمقی بیش ندارد
از داغ تو ذوقی نبرد عاشق بیدرد
مرهم چکند آنکه دل ریش ندارد؟
گر لطف تو ما را ننوازد چه توان کرد؟
سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟
آن را که رسد ناوک دلدوز تو بر چشم
ناکس بود ار چشم دگر پیش ندارد
تا عشق تو در واقعه شد رهبر شاهی
فکر از خرد مصلحت اندیش ندارد
بیمار تو از جان رمقی بیش ندارد
از داغ تو ذوقی نبرد عاشق بیدرد
مرهم چکند آنکه دل ریش ندارد؟
گر لطف تو ما را ننوازد چه توان کرد؟
سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟
آن را که رسد ناوک دلدوز تو بر چشم
ناکس بود ار چشم دگر پیش ندارد
تا عشق تو در واقعه شد رهبر شاهی
فکر از خرد مصلحت اندیش ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.