هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دوری معشوق و دردهای عشق شکایت دارد، اما همچنان امیدوار است که روزی شفا یابد. همچنین، به جلوه‌گاه دوست اشاره می‌کند که رسیدن به آن برای او دشوار است و تنها بادهای شمال یا صبا ممکن است به آنجا برسند. در پایان، شاعر به شاهی اشاره می‌کند که بر آستان ارادت نشسته و با درد آشناست، در انتظار روزی که درمان برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۶

هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد
آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد

جانم بلب رسید در این محنت و هنوز
تا کار دل ز دیدن رویت کجا رسد

انعام عام تو همه را میرسد، چه شد
گر ناوکی به سینه این مبتلا رسد؟

در جلوه گاه دوست رسیدن، نه حد ماست
آنجا مگر شمال رود یا صبا رسد

شاهی بر آستان ارادت نشسته است
با درد خو گرفته، که روزی دوا رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.