۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹

خوبرویان چو خدنگ نظری بگشایند
بسر هر مژه خون از جگری بگشایند

پرده دار حرم از دردکشان فارغ و ما
چشم بنهاده که از غیب دری بگشایند

نا امیدی بر ارباب طریقت کفر است
گر دری بسته شد ای دل، دگری بگشایند

گر نه از نسخه حسنت ورقی میطلبند
دفتر گل ز چه رو هر سحری بگشایند؟

شاهی اندیشه آن زلف مکن بیش، که آن
نیست رازی که به هر بیخبری بگشایند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.