۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ١١۵ - وله در مدح علاءالدین حسین

پیشتر زین چند گاهی دل پریشان داشتم
خود چه میگویم ز دل صد رنج بر جان داشتم

یوسف مصر کرم را از تکسر شکوه ئی
بود و من یعقوب وش دل بیت احزان داشتم

آن علی نام حسن سیرت علاءالدین حسین
کز غم او چشم و دل گریان و بریان داشتم

بس که بر خاطر ملالت بود مستولی مرا
همچو گنج آرامگه در کنج ویران داشتم

گر چه بر من ز آن تکسر گشت رمزی آشکار
لیک چون خوش نامدم از خویش پنهان داشتم

ور چه یکساعت نبودم دور ازو بی درد دل
لیکن از دیدار او امید درمان داشتم

منت ایزد را که دیدم در زمان صحتش
گشته آمن آنچه دل از وی هراسان داشتم

بعد ازین شکرست چون ابن یمین کارم از آنک
حاصلم شد هر چه چشم آن ز یزدان داشتم

گر بماضی شرح دادم اختصاص خود بدان
ظن مبر آنحال ماضی شد که من آن داشتم

داشتم دل در هوای او و خواهم داشتن
تا ابد چون دائم او را رکن ایمان داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١١۴ - وله ایضاً
گوهر بعدی:شمارهٔ ١١۶ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.