۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

رخسار لاله رنگ خوشت آتش ترست
آبحیات در لب میگونت مضمرست

صبحست و شام هر دو بهم روی و موی تو
و آن صبح و شام هر دو چو کافور و عنبرست

چون ذره در هوای تو دلرا قرار نیست
تا روی دلربای تو خورشید انورست

بگداخت چون شکر دل من در میان شیر
تا عارضت چو شیر و لبت همچو شکرست

دایم در آن امید که باز آئی از درم
چشمم در انتظار تو چون حلقه بر درست

گفتم برای زیورت ایسرو سیمبر
پیوسته چشم و چهره من گوهر و زرست

لعلت بخون ابن یمین گر چه خط نمود
نا حق مریز خونش که آن خط مزورست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.