هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ظلم و جفای فلک شکایت میکند که زمام امور را به دست افراد نالایقی سپرده است. او از نابودی بزرگان و جوانمردان مانند برمکیان میگوید و فلک را به بیخردی متهم میکند. در پایان، پیامی آرامشبخش به شاعر میرسد که روزگار به تدریج همه را از بین میبرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتزاعی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به ظلم و نابودی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ١۵
خطابی با فلک کردم که از تیغ جفا کشتی
شهان عالم آرا و جوانمردان برمک را
زمام حل و عقد خود نهادی در کف قومی
که از روی خرد باشد بر ایشان صد شرف سگ را
نهان در گوش جانم گفت فارغ باش و خوش بنشین
که سبلت بر کند ایام هر ده روز یکیک را
شهان عالم آرا و جوانمردان برمک را
زمام حل و عقد خود نهادی در کف قومی
که از روی خرد باشد بر ایشان صد شرف سگ را
نهان در گوش جانم گفت فارغ باش و خوش بنشین
که سبلت بر کند ایام هر ده روز یکیک را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ١۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.