هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به بیان جایگاه والای خود در هنر و سخنوری می‌پردازد. او خود را مالک سخن و صاحب فضیلت می‌داند و از برتری‌های اخلاقی و هنری خود سخن می‌گوید. شاعر همچنین به مذهب حق و عقل به عنوان راهنمای خود اشاره می‌کند و از دوری از سفله‌ها و پستی‌ها صحبت می‌کند. در نهایت، او از تأثیر کلام خود در جهان و پختگی سخنانش می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴٨

اهل هنر را کنون خطبه بنام منست
ملک سخن گستری جمله بکام منست

نقد سخن چون روان بر سر بازار فضل
چون نشود چون بر او سکه بنام منست

روز و شب من یکیست بر ره ظلمت ز نور
صبح دوم از ضمیر همدم شام منست

بر سر میدان صبر رفته بجولان منم
توسن نفس حرون سخره ورام منست

مذهب حق دارم و ملت خیرالبشر
در بدو نیک جهان عقل امام منست

رغبت باغ کسم نیست و گر هست ارم
روضه اخلاق نیک دار سلام منست

منت رضوان چرا از پی کوثر کشم
جوی می و انگبین جرعه جام منست

بر در هر سفله ئی پیش نباشم بپای
صدر هنر پروری چونکه مقام منست

چند چو کرکس توان در پی مردار بود
باز سفید فلک صید حمام منست

چونکه ز دو نان دهر نیست دو نانم طمع
غره شوالشان ماه صیام منست

طفل نیم چون خورم شیر ز پستان آز
مادر طبع مرا وقت فطام منست

گر چه چو یوسف شدم بسته بزندان غم
گرد جهان چون مسیح صیت کلام منست

هر سخن پاک را کاهل خرد پخته اند
اینهمه بگذاشتیم آنهمه خام منست

کیست که گوید زمن پیش بزرگان فضل
کابن یمین کاینسخن گفت بنام منست

کز پی صید هنر دانه دل ریختم
مرغ فضایل از آن بسته دام منست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.