هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش شخصی بزرگ و خردمند می‌پردازد و اعتقادات نادرست مردم را دربارهٔ او نقد می‌کند. شاعر بیان می‌کند که مردم به اشتباه فکر می‌کنند که این شخص به دلیل جنسیت خود برتر است، اما در حقیقت، بزرگی او به دلیل خرد و دانش اوست. در پایان، شاعر با فروتنی از سرنوشت خود شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ١٢٧

سر اکابر عالم علاء دولت و دین
توئیکه رأی تو بر آفتاب طعنه زن است

ز عکس مشعله رأی عالم آرایت
هزار تاب درین شمع نیلگون لگن است

حکایتیست مرا بر تو عرضه خواهم داشت
چگونه عرضه ندارم چه جای تن زدن است

جهانیان همه را اعتقاد بود چنان
که خواجه منبع رایست و مجمع فطن است

چو بر سرایر احوالشان وقوف افتاد
که نزد او شبه برتر ز لؤلؤ عدن است

ازین سبب همه را اعتقاد باطل شد
شود هر آینه باطل چو اندرین سخن است

گمان برند که جنسیت است علت ضم
از آنکه جنس طلبکار جنس خویشتن است

بزرگوار وزیرا چه لطف طبع است این
که سرو پیش تو کمتر ز سبزه دمن است

ولی ز روی حقیقت تو نیز معذوری
شکایت از تو ندارم گناه بخت من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١٢۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٢٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.