۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ١۴٨

کسی گفت عزت بمال اندرست
که دنیا و دین را درم یاورست

چه مردی کند زور بازوی جاه
که بی مال سلطان بی لشکرست

تهیدست با هیبت و نام نیک
زن زشتروئی که بیچادرست

بدان مرغ ماند که بر شخص او
پرو پوش بسیار و بس لاغرست

دگر کس نگر تا جوابش چه داد
بجاهست اگر آدمی سرورست

بذلت بود مرد مجهول نام
وگر خود ز مال آستانش زرست

خردمند را جاه باید نه مال
وگر مال خواهی بجاه اندرست

وگر راست خواهی ز سعدی شنو
قناعت ازین هر دو نیکوترست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١۴٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۴٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.