هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از وعدههای آصف زمان (نماد حاکم عادل) شکایت میکند که او وعدههایش را فراموش کرده و مردم را ناامید کرده است. با این حال، شاعر تأکید میکند که بخشندگی و کرم آصف زمان بینظیر است و وعدههایش در دل و جان مردم نقش بسته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم اجتماعی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادها ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ١۵٠
گر وعده ئی که داد مرا آصف زمان
یکبارگی مرا ز خاطر عاطر گذاشتست
بروی گرفت نیست گر اینسان که چاکرست
بس خلق را که بر در امید داشتست
وانگاه دین وعده یکیک گزارده
چون رایت کرم بفلک برفراشتست
وزیاد بنده گر نرود وعده های او
نشگفت از آنکه بنده بر آن دل گماشتست
مانند او چو نیست کس اندر جهان بجود
دل نقش وعده هاش بجان برنگاشتست
یکبارگی مرا ز خاطر عاطر گذاشتست
بروی گرفت نیست گر اینسان که چاکرست
بس خلق را که بر در امید داشتست
وانگاه دین وعده یکیک گزارده
چون رایت کرم بفلک برفراشتست
وزیاد بنده گر نرود وعده های او
نشگفت از آنکه بنده بر آن دل گماشتست
مانند او چو نیست کس اندر جهان بجود
دل نقش وعده هاش بجان برنگاشتست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ١۴٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ١۵١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.