هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان جایگاه بلند خود و نادیده گرفته شدنش توسط وزیر می‌پردازد. او تأکید می‌کند که مقام و منزلتی که دارد، بی‌همتاست و در عین حال از بی‌توجهی وزیر به حالش شکایت می‌کند. شاعر با تشبیه وزیر به دریا و خود به موجی بی‌بهره، از محرومیت خود از بخشش‌های وزیر می‌نالد، اما در نهایت تقصیر را به گردن بخت خود می‌اندازد، نه وزیر.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است که درک آن به دانش زبانی و شناخت ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ١٧۶

وزیر مشرق و مغرب مگر نمیداند
که منصبی که مرا هست هیچکس را نیست

بر آستانه جاه و جلال و قدرت تو
ثری بتربیت او کم از ثریا نیست

مشیر مملکتش راستی نمیشاید
کسی که در همه عالم کسیش همتا نیست

نه ز آن قبل که ز افراد روزگار بود
ازین قبیل که گفتن صریح یارا نیست

بزرگوار وزیرا خدیو خلق توئی
بحال بنده چرا یکزمانت پروا نیست

بحضرت تو که دریا نمونه ایست ازو
بغیر بنده کرا آرزو مهیا نیست

بلی جناب تو دریا و موج پر گهرست
ولی چه سود کز آن هیچ بهره ما نیست

من ار ز گوهر دریای جود محرومم
گناه بخت منست این گناه دریا نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١٧۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٧٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.