۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ١٩٨

یکی گفت صبح مشیبت دمید
تو در خواب غفلت زهی بی فلاح

بدو گفتم آخر ندانسته ئی
که خوشتر بود خواب وقت صباح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١٩٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٩٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.