۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ٢۶٣

جمعی که شاعران جهانشان ستوده اند
کز قدر پای بر سر افلاک سوده اند

آئینه وار خاطر اصحاب فضل را
از زنگ غم بصیقل احسان زدوده اند

روزی ز مردمی بسر انگشت مکرمت
بندی ز کار خسته دلی بر گشوده اند

گوئی نبوده اند و گر نیز بوده اند
با فضل و باهنر ز جهانشان ربوده اند

یا جمله خادمان بده اند ار نه پس کجاست
فرزندشان اگر همه خادم نبوده اند

ممسک بنام نیک شده ضابط جهان
آری بخیل را لقبی در فزوده اند

هر یک بمال هم تک قارون ولی بجمع
در بیمروتی ید بیضا نموده اند

طامات شاعران مشنو کان گروه را
ایشان برای منفعت خود ستوده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢۶٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.