۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٢٧٢

خدیو کشور را دی بهاء دولت و دین
توئی که ابر کفت لؤلؤ خوشاب دهد

اگر نه فیض تو باشد محیط با همه آب
به تشنگان امل وعده سراب دهد

چو نیست ساقی ما را ز بیم طعنه خلق
مجال آنکه بما جرعه شراب دهد

چه باشد از کرم شاملت که چون دریا
بهر نفس که زند مایه سحاب دهد

بلفظ خویش ز معجون دلگشای بدین
گرفته دل قدری از پی ثواب دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢٧١
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢٧٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.