هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از گفتگوی خود با فردی به نام بو الفضول می‌گوید که او را به دلیل انزوا طلبی سرزنش می‌کند و نگران معاش اوست. شاعر در پاسخ می‌گوید که او به جای نگرانی برای معاش، باید از کسی بپرسد که بنده خدا نبوده است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که کسانی که به مخلوقات خدمت می‌کنند، نان دارند، اما او که به خالق خدمت می‌کند، چرا نباید نان داشته باشد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 15 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر و استعاره‌های موجود در متن، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک عمیق‌تر مفاهیم دارد.

شمارهٔ ٢٩۵

ز راه بیخردی گفت بو الفضولی دی
مرا چو دید که جز میل انزوا نبود

چه گفت گفت که چون روزگار میگذرد
ترا که وجه معاشی ز هیچ جا نبود

جواب دادم و گفتم که این مپرس از من
ازو بپرس که او بنده خدا نبود

ترا که خدمت مخلوق میکنی نان هست
مرا که خدمت خالق کنم چرا نبود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢٩۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢٩۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.