۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ٢٩۵

ز راه بیخردی گفت بو الفضولی دی
مرا چو دید که جز میل انزوا نبود

چه گفت گفت که چون روزگار میگذرد
ترا که وجه معاشی ز هیچ جا نبود

جواب دادم و گفتم که این مپرس از من
ازو بپرس که او بنده خدا نبود

ترا که خدمت مخلوق میکنی نان هست
مرا که خدمت خالق کنم چرا نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٢٩۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ٢٩۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.