۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ٣١۵

عقل گویدم از عالم وحدت مگذر
که بسی دوست نما دشمن بد خواه بود

گوشه ئی گیر و کناری ز همه خلق جهان
تا میان تو و غیری نبود داد و ستد

زانکه با هر که ترا داد و ستد پیدا شد
گفته آید همه نوعی سخن از نیک و ز بد

یکتن از انجمن ار نیک ز بد بشناسد
باشد آنکس که ممیز نبود بیش از صد

شخص بیهوده درا گوهر مغناطیس است
که کشد تیغ بلا را بطبیعت سوی خود

تن زن ای ابن یمین زین پس و تنها میباش
گر چه تنها نبود هر که بود ز اهل خرد

بگذر از صحبت همدم که ترا هست دلی
همچو آئینه و آئینه ز دم تیره شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٣١۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣١۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.