هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل به بیان وضعیت فقر و تنگدستی شاعر میپردازد. او از دست دادن تمام داراییهایش در پی حوادث روزگار را شرح میدهد و از این میپرسد که اکنون جز حسرت و سرما چه چیزی برای خوردن دارد. شاعر به خاکساری و نوکری اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که با وجود فقر و نداری، باز هم باید به زندگی ادامه دهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، بیان صریح فقر و نداری میتواند برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ٣٨٣
یا رب چه موجبست که روزی نگفت شاه
کابن یمین بیدل شیدا چه میخورد
چون هر چه داشت رفت بتاراج حادثات
اکنون بغیر حسرت و سرما چه میخورد
باشد ملازم در ما همچو آستان
جز خاک این جناب معلا چه میخورد
دانم که نوکری دو سه و اسبکیش هست
ور نیز نیست اینهمه تنها چه میخورد
چون خود نداشت ثروت و از هیچکس نیافت
دانم که بینوا بود اما چه میخورد
کابن یمین بیدل شیدا چه میخورد
چون هر چه داشت رفت بتاراج حادثات
اکنون بغیر حسرت و سرما چه میخورد
باشد ملازم در ما همچو آستان
جز خاک این جناب معلا چه میخورد
دانم که نوکری دو سه و اسبکیش هست
ور نیز نیست اینهمه تنها چه میخورد
چون خود نداشت ثروت و از هیچکس نیافت
دانم که بینوا بود اما چه میخورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٣٨٢
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣٨۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.