۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴١۴

تا شدست این قصر خرم بزمگاه شهریار
ای بسا خجلت که دارد زو بهشت کردگار

جنه المأوی که بودی پیش ازین پنهان ز خلق
در میان آب کوثر گشت اکنون آشکار

تا فروغ جام گوناگون بصحنش اوفتاد
شد زمین او چو سقف آسمان گوهر نگار

فرق نتوان کرد او را ز آسمان الابد آنک
باشد آن پیوسته سرگردان و هست این برقرار

از تفاخر زیبدش گر سرفرازد بر فلک
چون نهد بر آستانش پای شاه کامکار

شهریار جمله آفاق تاج ملک و دین
آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار

صدهزاران نوبهار و مهرگان با کام دل
اینهمایون قصر بادا جشنگاه شهریار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴١٣
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴١۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.