۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴٢٢

دی مرا دوستی که مایل بود
دائمش خاطر خطیر بشعر

گفت از اشعار خود بخوان غزلی
ای تو بر شاعران امیر بشعر

گفتم از شعر کرده ام اعراض
گر چه هستم بلا نظیر بشعر

زان کز ابناء دهر نیست کسی
نه جوان راغب و نه پیر بشعر

وین بتر تر که طبع وقادم
می نپردازد از شعیر بشعر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٢١
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٢٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.