هوش مصنوعی: شاعر در این متن از خدمت به شخصی صحبت می‌کند که به رغم تلاش‌هایش، مورد قدردانی قرار نگرفته است. او اشاره می‌کند که نه به دنبال مقام و ثروت است و نه به دنبال لذت‌های دنیوی، بلکه تنها به خاطر خدمت به دیگران از دوستانش دور افتاده است. سپس او هنرمندان را به سه دسته تقسیم می‌کند: کسانی که راحتی‌شان بیشتر از رنج است، کسانی که رنج و راحتی‌شان برابر است، و کسانی که رنجشان بیشتر از راحتی است (که مانند مزدوران شیطان هستند). شاعر خود را از دسته سوم می‌داند که برای وعده‌های پوچ فریب خورده است. او در پایان اعلام می‌کند که اگر از خدمت دست بکشد، باید از سوی اربابش بخشیده شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'مزدور دیو' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۴٣٧

صاحبا مدتیست تا کردم
خدمتت آنچنانک بد مقدور

هر چه فرموده ئی ز باطل و حق
بوده امر ترا بجان مأمور

نه مرا هست عز و منصب و جاه
نه شراب و کباب و نه منظور

هر که از بهر خدمت مخلوق
گردد از وصل دوستان مهجور

چون ز جنس هنروران باشد
بر سه نوعست حالتش مقصور

راحتش گر فزون بود از رنج
اندکی سعی او بود مشکور

ور بود رنج و راحتش یکسان
این هم از کار نیست چندان دور

ور فزونست رنجش از راحت
هست بیمزد دیو را مزدور

چون من از فرقه سوم گشتم
که بهر عشوه ئی شوم مغرور

عقل داند کزین سلیم دلی
مرد گردد با حممقی مشهور

زین پس ار سر بتابم از خدمت
شاید ار خواجه داردم معذور
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٣۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٣٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.