هوش مصنوعی:
شاعر از باد صبحدم میخواهد که با لطف از نزدیکی حرمی مانند کعبهی مسلمانان بگذرد و به درگاه شخصی بزرگوار برسد. سپس از وضعیت نابسامان فردی به نام "ابن یمین" میگوید که همهی دارایی خود را فروخته و اکنون چیزی برایش نمانده است. شاعر از خداوند میخواهد که لطفی کند و به او اجازهدهد تا از این وضعیت نجات یابد و به جایی برود که نان به اندازهی جان ارزشمند نباشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از واژهها و عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۶٠
ای باد صبحدم گذری کن ز راه لطف
بر حضرتی چو کعبه اسلامیان عزیز
یعنی جناب سرور گردنکشان عهد
آنکو بنزد خلق جهان چون روان عزیز
خاک درش ببوس بتعظیم و پس بگوی
گر باشدت مجال سخن پیش آن عزیز
کابن یمین فروخت بوجه معاش خویش
املاک و هر چه بودش در خان و مان عزیز
اکنون نه ملک ماند و نه یکجو بهای ملک
وین خوش که برقرا بماندست نان عزیز
نانی در ایندیار بخواری همی خورد
ای کرده کردگار ترا در جهان عزیز
لطفی کن و جواز دهش تا از اینمقام
جائی رود که نان نبود همچو جان عزیز
بر حضرتی چو کعبه اسلامیان عزیز
یعنی جناب سرور گردنکشان عهد
آنکو بنزد خلق جهان چون روان عزیز
خاک درش ببوس بتعظیم و پس بگوی
گر باشدت مجال سخن پیش آن عزیز
کابن یمین فروخت بوجه معاش خویش
املاک و هر چه بودش در خان و مان عزیز
اکنون نه ملک ماند و نه یکجو بهای ملک
وین خوش که برقرا بماندست نان عزیز
نانی در ایندیار بخواری همی خورد
ای کرده کردگار ترا در جهان عزیز
لطفی کن و جواز دهش تا از اینمقام
جائی رود که نان نبود همچو جان عزیز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.