۱۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴٧١

دیگر نروم بر در مخلوق ازین پس
آسیمه سری تا بکی امبارم ازین پس

جمعیت خاطر چو بود کنج خرابم
خرمتر ازین قبه مینای مقرنس

زین پس من و یاری که قدر است چو تیرم
از بار غمش گشت چو ابروی مقوس

منشور لطافت رخ آن کبک خرامست
طغرای وی از غالیه خطیست مطوس

سوگند بدان صانع قادر که بحکمت
کردست شفاخانه زنبور مسدس

کز نیک و بد کار جهان فارغ و فردم
المنته لله تعالی و تقدس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴٧٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴٧٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.