۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵٠٧

مرا سپهر چو نراد مهره دزد آمد
که دانه دل ازادگان بود خصلش

هر آن خدنگ بلا کز کمان چرخ جهد
درون سینه فرزانگان بود نصلش

گرش عنایت و گر بیعنایتی رواست
که این بنا چه فتادست بی ثبات اصلش

جهان و هر چه درو هست فارغیم ازان
که داغ هجر نیرزد تنعم وصلش

نبود حبل مودت میان ما و جهان
و کر که بود بهمت همی کنم فصلش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵٠۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵٠٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.