۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵١٢

کسی کو ز غوغای فقر و نیاز
بغیر از جنابت نجوید مناص

گرش حاجت از تو نگردد روا
وز آن بینوائی نگردد خلاص

یقین دان که رونق ز بازار او
تو بردی و سیمش تو کردی رصاض

به بی آبی او را چو خون ریختی
براینند یکسر عوام و خواص

همی شاید او هم بتیغ زبان
ترا خون بریزد برسم قصاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵١١
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵١٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.