هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که قبلاً به انواع شعر مانند غزل، مدح و مراثی علاقه داشته، اما اکنون به دلیل بی‌عدالتی جهان و نبود مخاطب مناسب، از سرودن این اشعار ناامید شده است. او اشاره می‌کند که غزل نیازمند عشق و یار است که او ندارد، و مدح نیز به دلیل بی‌فضیلتی صاحب‌منصبان بی‌اثر است. هجو نیز در برابر افراد نادان و پست تأثیری ندارد. در نهایت، شاعر تصمیم می‌گیرد که دیگر شعر نگوید و خود را از این رنج رها کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم انتقادی نسبت به جامعه و بیان ناامیدی و یأس است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک برخی از اصطلاحات و اشارات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۵۶٧

مرا زین پیش خاطر چندگاهی
بانواع سخن میبود مایل

غزل میگفتم و مدح و مرائی
هجا گفتن نبودم نیز مشکل

کنون از جور گردون بسته بینم
در گوهر فشانی بر افاضل

غزل را عشق باید عشق را یار
ندارم من یکی زین هر دو حاصل

بمدحت هم نیابم اهتزازی
ز صاحب منصبان بی فضایل

هجا را نیز اثر چندان نبینم
درین مشتی خسیس دون جاهل

کنون چون زنده را فهم سخن نیست
مدیح مرده باشد سعی باطل

چو حال شعر از اینسان شد که گفتم
همان بهتر کزین پس مرد فاضل

مراثی و غزل دیگر نگوید
شود از زیور اشعار عاطل

ندارد رنجه خاطر تا تواند
بمدح و هجو این مشتی اراذل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.