۱۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶٣۴

هر کرا با خویشتن حالی بود
کی شود خاطر ز تنهائی دژم

با خود اندر کنج عزلت سرخوشست
گر بشادی میگذارد و ر بغم

همدمی کز وی برآساید دلی
گوئیا نامد بهستی از عدم

چون نیم در بنده جاه و منصبی
سهل باشد گر نباشم محتشم

در طلبکاری مالی هم نیم
خود کفافی میرسد از بیش و کم

کنده ئی باید چو سکه تا فلک
در کف او نرم گرداند درم

بر بد و نیک جهان ابن یمین
دل منه چون هست گردان دمبدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶٣٣
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶٣۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.