۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ٧٠٨

هست کار سعادت دنیا
راست همچون مناره برفین

آفتاب تموز حادثه ها
برگشاده برو- ز تاب کمین

در تزلزل بنای ارکانش
دل برو کی نهند اهل یقین

ناگهانی ز هم فرو ریزد
که امید ثبات دارد ازین

هر کرا آز پیشوائی کرد
باز نشناخت مهر چرخ از کین

هر زمانش زبان حرص کند
آیتی دیگر از هوا تلقین

ما و یاری و کنج عافیتی
که همینست و بس بهشت برین

اینسخن باور از نمیداری
خیز و رنجه شو و بیا و ببین

زانگروهی که سخره شهرند
تا بدانی که نیست ابن یمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧٠٧
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧٠٩
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.