۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٨٠٠

این بزرگان که بنوخاستگان مشهورند
نرسیدست بر ایشان ز کرم جز نامی

چون ندانند که انعام چه باشد بمثل
نتوان داشت ازیشان طمع انعامی

هر یکی را که تو پاشنده قومش دانی
بر سر دانه کشیدست بدستان دامی

تا نگویند که داد-ار شنود صد دشنام
بمکافات یکی را ندهد دشنامی

دی یکی گفت که ای ابن یمین تا کی ازین
عمر کردن تلف و وجه معاش از وامی

عرضه کن حال دل سوخته پیش همه شان
گفتم این دیگ هوس را نپزد جز خامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧٩٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٠١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.