هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از خدمت به فردی به نام آصف عهد ابراز نارضایتی میکند و اشاره میکند که او افراد بیهنر را به جای اهل هنر نشانده و تفاوتی بین آنها قائل نیست. شاعر همچنین از این که مجبور به مدح این فرد شده است، ابراز تاسف میکند و اشاره میکند که اگر منصب و مالی در کار نباشد، مدح او بیمعنی است. در پایان، شاعر به این نکته اشاره میکند که هجو گفتن نیز به همان اندازه آسان است که مدح گفتن.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتقادی و پیچیدهای است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مدح و هجو و نارضایتی از سیستم حکومتی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نامناسب باشد.
شمارهٔ ٨٧۶
مرا ز خدمت عالیجناب آصف عهد
علاء دولت و دین هندوی مبارک رای
ملامت آن نفس افزود و نفرت آندم خاست
که عزم ثابت او را برفت پای از جای
نشاند بیهنرانرا بجای اهل هنر
ندید هیچ تفاوت ز کوف تا بهمای
بر آستان چنوئی اقامت چو منی
برای منصب و مالست یا برای خدای
چو این دو نیست مهیا چرا بمدحت او
زبان بهر زه درائی گشوده ام چو درای
عجب که خواجه ندانست و داند اینمعنی
کسیکه باز تواند شناخت سر از پای
که هجو نیز توان گفت و هیچ مشکل نیست
بدان زبان که بود خواجه را مدیح سرای
علاء دولت و دین هندوی مبارک رای
ملامت آن نفس افزود و نفرت آندم خاست
که عزم ثابت او را برفت پای از جای
نشاند بیهنرانرا بجای اهل هنر
ندید هیچ تفاوت ز کوف تا بهمای
بر آستان چنوئی اقامت چو منی
برای منصب و مالست یا برای خدای
چو این دو نیست مهیا چرا بمدحت او
زبان بهر زه درائی گشوده ام چو درای
عجب که خواجه ندانست و داند اینمعنی
کسیکه باز تواند شناخت سر از پای
که هجو نیز توان گفت و هیچ مشکل نیست
بدان زبان که بود خواجه را مدیح سرای
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ٨٧۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ٨٧٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.