هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌مهری و ستمگری فلک و روزگار شکایت می‌کند و بیان می‌کند که جز درد و رنج و ناله چیزی برای او باقی نمانده است. او از بی‌عدالتی و سنگدلی روزگار می‌نالد و احساس می‌کند که هیچ امیدی به بهبودی وضعیت خود ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه شعر ممکن است بر روحیه نوجوانان تأثیر منفی بگذارد.

شمارهٔ ٢ - غزل

فلک با ما سر یاری ندارد
بجز میل دلا زاری ندارد

ز پهلوی من این گردون بیمهر
جز آهنگ جگر خواری ندارد

چه بیدادست یا رب چرخ گردان
که کاری جز ستمکاری ندارد

دلم از وی چو زلف و چشم خوبان
بجز تشویش و بیماری ندارد

بود در نظم کارم بس گرانجان
اگر چه جز سبکساری ندارد

ازان چون ابر گریانم که چون رعد
دلم جز ناله و زاری ندارد

گرانجانی بختم بین که از وی
خرد امید بیداری ندارد

دلا آخر ز گردون چند پرسی
که بر دردم دوا داری ندارد

فلک را هیچ اگر آزرم باشد
عزیزانرا بدین خواری ندارد

ز هجر دوستان ابن یمین را
بدشمنکامی و زاری ندارد
بدشمنکامی و زاری ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١ - کارنامه
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.