هوش مصنوعی: این متن یک شعر ستایش‌آمیز است که در آن شاعر به تمجید و ستایش از شخصی به نام جمال‌الدین می‌پردازد. او را با صفاتی مانند بلندمرتبه، سخاوتمند، باوقار و مانند آفتاب توصیف می‌کند. شاعر از عشق و علاقه‌ی خود به خدمت به این شخص سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بسیاری دیگر نیز به او عشق می‌ورزند و برایش دعا می‌کنند. همچنین، شاعر از دشمنان این شخص و بیداری چشم‌بخت او سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۶۱ - خطاب بجمال الدین که یکی از دوستان اوست

بزرگ منعم و مخدوم من جمال الدین
سپهر رفعت و کان سخا و کوه وقار

بخاکپای تو کان تاج فرق کیوانست
که شوق خدمتت از من ببرد صبرو قرار

تو آفتابی و تا طلعتت طلوع کند
بوم چوذره نهان زیر پرده شب تار

بروز و شب بدعای تو دوستداررانت
هزاردست براورده اند همچو چنار

میان بخدمت تو بسته اند چون پیکان
دهان بمدح تو بگشاد ه اند چون سوفار

نهاده گوش صدف سان که کی رسد تأیید
گشاده چشم چو نرگس که کی بود دیدار

چو جان خصم تو هر روز تا بشب رنجور
چو چشم بخت تو هر شام تا سحر بیدار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰ - خطاب بچند دوست مسافر خود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲ - خطاب بشهاب الدین که یکی دیگر از دوستان اوست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.