هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درخواست آب از فردی نامناسب و دریافت آب ناخالص و بدطعم شکایت می‌کند. او از این انتخاب پشیمان شده و متوجه می‌شود که آن فرد برای این کار مناسب نبوده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که این انتخاب نادرست احتمالاً به دلیل مستی بوده و نه نیاز واقعی.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم انتزاعی و انتقادی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، اشاره به مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۰ - شیشه آب

قدری می صاف کهنی خواسته بودم
زانکسکه اگر راست بگویم نه کسی بود

امروز فرستاد یکی شیشه آبم
چونانکه بهر قطره او در مگسی بود

از زنگ تو گفتی ز دل او نسبی داشت
وز گند تو گفتی زدهانش نفسی بود

چون دیدم ازینگونه پشیمان شدم الحق
دانستم کان خارج و بد ملتمسی بود

گفتم که بدو باز برو عذر بخواهش
گو خواهش دوشینه ماهم هوسی بود

آخر من بی آب نه در بادیه بودم
اینقدر بهر حال مرا دسترسی بود

آن از پی مستیم همی بایست ار نه
ما را بچه خانه ازان جنس بسی بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹ - پوزش و سپاس
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱ - قاروره بیمار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.