۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲ - آب بجای می

ای بزرگی که پایه قدرت
اولش غایت کمال بود

آفتاب سعادتت آن نیست
کش پس استوار زوال بود

زین تحیت پس از دعا و ثنا
غرض بنده یک سوال بود

بارها با خواص خود گفتی
دست تحقیق چون جمال بود

پس ز بهر یکی قرابه می
که مرا بر تو رسم سال بود

چون پس از انتظار یکساله
آب بدهی مرا چه حال بود؟

تا ندیدم من آن ندانستم
کاب هرگز چنان زلال بود

هر که زینگونه می دهد بکسی
راستی جای قاف و دال بود

تو نفرموده من این دانم
کز تو این موصلت محال بود

یا غرض این بدست تا باری
بهمه مذهبی حلال بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱ - قاروره بیمار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳ - اشتیاق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.